از دو هزار و پانصد ، هزار و چهار صد را كم كن
لاشخوران ادم كفتار ، قاريان شرارت خوان ، قدار بندان دور بيت رهبريت
زاهدان الوده هميشگي ريا ، بازاريان خون به نرخ روز فروش
هميشه خدا !!
همه ارزوي مرگ انسان را انبار كرده اند
دراين دره هميشه تجاوز گشته ، كفتارها ، دلار خوار و رانت خوارند ..
شيطان اراده اهنين ، اسطور فريب و رياست !
هزار و چهارصد را با هزار وصد قرابتي وحشتناك در ميان است
ايت و مفتي و فر و تاج سر ، گند دوهزار و پانصد را نشان دارد
تا رويش بهاردانايي و خرد ، دين همه را به جان هم انداخته
خود افيون گشته و افيون خواري پيشه
افيوني مذهب ترك افيون نتواند ، ايت و مفتي و محتسب و فر و تاج
با غرش دانايي و خرد به گور دو هزار وپانصد ساله روان باد
««حقيقت تلخ »»