ای چفیه جا نماز عاشقان محرم راز و نیاز عاشقان تو تبرک گشته ای در کربلا تار و پود تو بود از جبهه ها اشکها با بوی تو هم دم شدند یک به یک از صورت من کم شدند تو پر از اشکی که بر دوش منی تا ابد هر لحظه در دوش منی با تو من آرام دل دارم به خود بی تو اما زخمهایم تازه شد تا تو را مــن می کشم بر صورتم می نشیند باز بر دل حسرتم حسرت آن ماجرا های غریب حسرت ذکر شب "امن یجیب" درد هایم با تو بی حس می شود غرق عطر یاس و نر گس می شود با تو من انگار مرد جبهه ام با تو تسکین گشته درد جبهه ام تو مرا بردی کجا تا جبهه ها برده ای از این تن خاکی رها برده ای تا کشور افلا کیان دور تر ا ز چشمهای خاکیان تو نماد عشق و ایثار دلی در فراغ و بی کسی یار دلی تو صدای ماندگار جبهه ای تو وجود و یادگار جبهه ای